آخر آتشفشان خاموشه را هم پاک میکنم. آدم کفِ دستش را که بو نکرده! ازت عذر میخواهم. سعی کن خوشبخت باشی. رو ستارهای، رو سیارهای، رو سیارهی من، زمین، شهریارِ کوچولویی بود که احتیاج به
و مرگ به نظرم مضحک میآمد .رو ستاره ای ،رو سیاره ای ،رو سیارهی من ،زمین ،شهریا ِر
بروم بعد ٢٠٠نفر نوبت به من میرسد. خواستم سینه بخرم ٩٠٠گرمی باید ٢٩هزار تومان پول بدهم به خاطر همین به من گفتند بیایم اینجا چون مرغ ارزانتر میدهند. سیارهای با بیشترین شباهت به
فکر می کند مالک سیاره ای هستم که در آن به دنیا آمده و احساس مالکیت می کنم ، نمی داند خودم ، سیاره ام و هرچه در حیطه ی فکر و زندگیم هست به او تعلق دارد. پر از آدم هاییه که یه عمر تو کف بودن . من که
من از کجا میتونم معجزه بخرم؟ مردی که در گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟ دخترک پولها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب!
شاید زمین، آن سیارهای نیست كه ما در آن باید میزیستیم و فقط دستت را به من بده تا من از لمس کف دستت بگویم ایده آل تو هستم یا نه. تاریکم محبوس شوند.تا درس عبرتی باشد برای بقیه ی بخارها..!کمی
او تصمیم به تشکیل جامعهای آرمانی میگیرد؛ اما نه در زمین بلکه در سیارهای شبیهسازی شده که نامش را با الهام از کوه مقدس، کیرینیاگا نهاده. ماناموکی موفقترین اثر رسنیک تا به امروز است.
ای جان دل من، ( یه بار هم که شده )، به منِ عاشق، روی خوش نشون بده اگه دیدی که من تسلیم شرایط تو نشدم، و لایق تو نبودم، در اون صورت، این ستم ( ندیدن رویت ) را در حقم روا دار.
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان وگر ایشان نستانند روانی به من آر بیار ساغر در خوشاب ای ساقی حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
از بچهها عذر میخواهم که این کتاب را به یکی از بزرگترها هدیه کردهام. برای این کار یک دلیل حسابی دارم: این «بزرگتر» بهترین دوست من تو همه دنیا است.
نامِ من عشق است، آیا می شناسیدم؟ یادداشت ها نسترن وثوقی (ادبیات و هنر و فرهنگ) استفاده از مطالب بدون ذكر نام و منبع ممنوع است.
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق. تا بگویم شرح درد اشتیاق. 18 بیت از مثنوی که بقلم حضرت خداوندگار بلخ مرقوم است . بشنو این نی چون شکایت میکند. از جداییها حکایت میکند. کز نیستان تا مرا ببریدهاند
زیرساخت های لازم برای زندگی انسان ها در سیاره مریخ، عده زیادی از ماجراجویان به آنجا سفر خواهند،کارشناسان اعتقاد دارند در سال های نه چندان دور
روبه دخترک کرد وگفت: چه می خواهی؟سارا گفت:برادرم خیلی مریض است می خواهم معجزه بخرم.دارو ساز با تعجب پرسید :ببخشید!دخترک توضیح داد:برادر کوچکم داخل سرش چیزی رفته وبابایم می گوید فقط معجزه می
خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم. نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده. می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟ نه نه قبل از اینکه بگیم
آموختن دی ۱۳۹۲ آگاهی نیست که زندگی را تعیین میکند زندگی است که آگاهی را میسازد. آموختن، رنج کشیدن است.
و باز من میمانم و آوار تنهایی و خاطرهها و من ماندهام و تماشای تمام راههای نرفتهای که یک روز میبایست، میرفتمشان ولی نشد که نشد. آسمان از دور، دوباره به خون نشسته است.
رو ستارهای، رو سیارهای، رو سیارهی من، زمین، شهریارِ کوچولویی بود که احتیاج به دلداری داشت! آخر آتشفشان خاموشه را هم پاک میکنم. آدم کفِ دستش را که بو نکرده! « وقتی كه می خواهم وسیله
اکبر عبدی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون گفت: وقتی برادرم (اصغر) به شهادت رسید؛ خودم او را غسل دادم و ۲ روز در خانه نگهداری کردم تا فامیل از شهرستان برسند.
بلکه به خاطر فشاری که این سیاره ها روی سیاره ای که دورش می گردند وارد می کنند بوجود آنها پی می برند . چون با اینکه ستاره ها را محکم با جاذبه شان نگه داشته اند ولی خود سیاره هم یک کشش جاذبه ای روی
تا کجا می شود سرما را تحمل کرد؟ اگر خاستگاه انسا ن ها به جای آفریقا، قطب شمال بود؛ این موجود دوپا خیلی راحت می توانست دماهای پایین تر را هم تحمل کند؛ اما چه کنیم که بدن انسان بعد از گذشت این چندصدهزار سال، هنوز هم به گرمای
رباعی ۷۴: گر من ز می مُغانه مستم، هستم،. رباعی ۷۵: می خوردن و شاد بودن آیین من است،. رباعی ۷۶: من بی می ناب زیستن نتوانم،. رباعی ۷۷: امشب می جامِ یکمَنی خواهمکرد،. رباعی ۷۸: * چون مُرده شوم، خاکِ مرا گُم سازید،
من عاقبت از اینجا خواهم رفت پروانه ای که با شب می رفت این غال را برای دلم دید دیری ست. مثل ستاره ها چمدانم را. از شوق ماهیان و تنهایی خودم پر کرده ام ولی مهلت نمی دهند که مثل کبوتری در شرم صبح پر
می خواهم اندکی بیاسایم می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم، از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت. فرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟"
من سیاره ای را می شناسم که در آن مردی سرخ چهره است که هرگز گل نبوییده! هرگز به ستاره ای نگاه نکرده! من دیگر اینجا کاری ندارم می خواهم بروم! آدم کفِ دستش را که بو نکرده! رو این حساب، هم براى
امیرحسین مجیری/ تیر ماه 1384 روزنامهی «همشهری» خبر داد که کتابی با عنوان «لبخند مسیح» به زودی منتشر خواهد شد.همشهری نوشت: در این کتاب «شاهد تحول اعتقادي دو شخصيت در يك داستان هستيم كه به صورتي کاملاً متفاوت رخ میدهد».
طرفداری پس از پیروزی 10 مقابل پرث گلوری استرالیا، ساری در مصاحبه ای اعلام کرد دیگر نمی خواهد در جنگ لفظی با دی لورنتیس شرکت کند. او در مورد کورتوا، ویلیان و هازارد که این روزها نامشان در رابطه با غول های اسپانیا مطرح می
برخی از عکاسان حرفهای و یا دوستداران عکس و عکاسی و تعدادی از همکاران مجلهی تابلو در یادداشتهای کوتاه از چرایی حضورشان در اینستاگرام و علاقهشان از نظر حرفهای و شخصی نسبت به آن گفتهاند و اینکه چرا اینستاگرام
نرگســـــــــــانه های من شخصی هر که به من می رسد بوی قفس می دهد / جز تو که پر می دهی ، تا بپرانی مرا
میخواهم از زندگی که دوباره به من بخشیده شده درست استفاده کنم. من توبه کردهام. کار میکنم تا گذشتهام را جبران کنم. مادرم در این سالها خیلی عذاب کشیده و میخواهم زندگی آرامی برایش فراهم
نیروی دریایی آمریکا هم در طی سالهای دههی ۱۹۶۰ (۱۳۴۰ خودمان) دستهای از دلفینهای پوزهکوتاه را تربیت کرد تا کوسههای بزرگ را با ضربههایی که به آبششهایشان میزنند، دفع کنند.